آقاي کلهر ،کوير با سوز کمانچه اي که مي نوازيد ، کوير تر مي شود انگار، غريب تر
بتابان... مستانه... مرا برقصان آرام وباشکوه... مرا زندگي کن
۱۳۸۷/۸/۵
۱۳۸۷/۷/۲۹
در راه خانه
...بايد نوشته اي باشد ،راهي،نامه اي ،آغوشي ،اصلي
جايي به دنيا مي آييم
جايي بالغ مي شويم
جايي " خود " هايمان مي شويم
فرزند روياهايمان هستيم
فرزند خاطراتمان
فرزندي که بيگانگي نمي يابد
"آشنا " مي مانيم و "همراه
تقديم به اعلي حضرت براي دغدغه هايش براي آمدن به خانه
اشتراک در:
پستها (Atom)
اين آدم ها رو مي خونم
- !آهو نمي شوي به اين جست و خيز ، گوسپند
- My Mind Room
- Thus Spake the Crow...
- از برکلي
- از پشت يک سوم
- اعلیحضرت حاجی آقا
- باغ مسعود
- بايرامعلي تقديم مي کند
- بعد کيهاني ا.ش
- تمشك
- توکاي مقدس
- جيرجيرک
- حاجي واشنگتن
- حبه حرف هاي روزانه
- حضور خلوت انس
- خوابگرد
- سارا و پاييز
- سرزمين رويايي
- سلام سينما
- شازده کوچولو
- شايا کوچولو
- شبیر
- فانوس راه خويش
- ماناي به ياد ماندني
- ميرزا پيکوفسکي
- پاگرد
- کوچه هاي بن بست